بهاری گم
آن بهاری
که در کوچهی دلتنگی من
جاری بود
و در آشفتگی بودن من
ساکن شد
چمداناش را بست
و در اندوه غریبی
رفت با شهریور
پشت دلشورهی این
پنجرهی باز
بیکسی میخندد
دستهایم خالی است
خستهام
پای امروزم را
کفش دیروز یدک میکشد و
میلنگد
من در این حجم حقیری
که اتاق است ناماش
عشق در
گلدان دلم میکارم
میخوابم
میدانم
که از هر روزنه خوابم باز
وحشت کابوسی میروید
صبح در آینه تکرار شدم
بیکسی تکرار شد
دل من میخواهد
پرده پنجره را پس بزند
جای دستهای تو
اینجا خالی است…
– رضا رشیدپور
من در این تاریکی پی نوری شاید…
سلام….چرا قالب پاییز رو عوض کردی…حدس می زنم داری تعمیرش می کنی…ولی چرا اینقدر طولانی؟!
کجا دانند حال ما……
سلام
ببینم این همون رضا رشید پور خودمونه؟؟؟
مجریه؟؟؟
ممنونم منم لینک شمارو قرار می دم
نمی دونم چرا هرچی می نویسم میگه بی ادبیه !!!!! 🙁
جاي دستهاي تو اينجا خاليست ……………………..
دلم گرفت
خدايا!مرا اين عزت بس که پروردگارم تو باشی و اين افتخار بس که بنده تو باشم، تو آنچنانی که من دوست دارم پس مرا آن طور که می خواهی بگردان…….امام علی(ع)
سلام دوست عزیز،خوبید؟
شعر بسیار زیبایی بود
التماس دعا دارم و در پناه حق
تمام روز در آیینه گریه می کردم
تنم به پیله تنهاییم نمی گنجید …(فروغ)
سلام
بابا تو این ماه مبارک، باید شاد باشیم… امیدوار کننده تر بنویس
یه کی هست که بیاد دستاتو بگیره
سلام خوبی؟
همیشه چی میگفتم؟آره خودت میدونی
خوشکل بود ولی یه خورده غمگین
شاد باشی
تعابیر قشنگی داشت شعر …منم شاعرش واسم جای سوال داشت …همون مجریه است؟
سلام خوبی . خیلی ممنون که بهم سر زدی . شعر زیبایی بود . بای .
….
و من گریستم برتی بی کسی خود و آنان که کسی دارند…
دلم گرفت.
دستهایم خالیست…..خسته ام……معرکه بود …..در مورد قالب هم ممنون ولی اینا رو دیدم خوشم نیومده اگه باز سراغ داشتی خبرم کن.شاد باشی.
سلام . کفشهای دیروز … خیلی محشر بود . به قول بچه ها بن بست وصف حال اومدی . تا درودی دوباره بای بای
دستانت را به آغوش ميكشم
تا بوي گلهاي بهاري را دوباره بشنوم …
خيلي قشنگ بود
هميشه شاد .و موفق باشي
صبح در آینه تکرار شدم
بی کسی تکرار شد
سلام
امیدوارم حالتون خوب باشه.
…بر آن فانوس که اش دستی نیفروخت
بر آن دوکی که بر رف بی صدا ماند
بر آن آینه زنگار بسته
بر آن گهواره که اش دستی نجنباند
…بهار منتظر بی مصرف افتاد!
پایدار و سروقامت باشید.خدانگهدار.
چرا جهنم؟ بهشت هم هست…
سلام پاییز عزیز
کامنت قبلی رو اشتباهی فرستادم D:
باز هم مثل همیشه شعر زیبایی نوشتی… واقعا جای دستهای او اینجا هر روز خالی است…
شعر خیلی قشنگ بود 🙁
موفق باشی
سلام
بالاخره دوباره شروع به کار کردم
به وبلاگ جدیدم سری بزن
موفق باشی
بای
سلام بر پاییزی که نشان از خزان ندارد مرسی که به کلبه ما امدی زیبا نوشته ای به دلم نشست موفق باشی
بابت لینک ممنون منم تا فردا لینکت رو می ذارم
paiize nazninam salam
omidvram khoob bashi azizam
sheratam mesleh hamishe ghashng va ghamgin
motasefane man digeh nemivisam
yani dige net nemiam
be nordat faght vase khondan web lagaii ghashng shoma
shad bashi azize delaM
moraghbe hame jat bash
mano az khodet bikhabar nazar
comandato mikhoonam
va darket be man aramesh mide
mersi ke khoshahalm mikoni
barbie bolge nevise kavire talkh
اما فصلی که اومده معرکس!
سلام مهربان ! ممنون از لطفی که به من دارید . و اما من همیشه از خواندن شعرهای شما لذت میبرم . زنده باشید .
سلام مرسی از حضور سبزت زیبا بود شعرت شعرات خیلی با احساس شعر می می نویسی
وااااای…زیبا بود..خیلی زیبا..چیز دیگه ای نمیتونم بگم مرسی
یه پیشنهاد سازنده بهت می کنم.. سهراب نخون!
منم یه یشنهاد دیگه میکنم هر چی رو که به دلت میشینه بخون!
درختان یائیزی خواهند گریست….
مصون از ترحم.
سلام…
همون جایی که Your referer URL هست…پاینش نوشته title bar اونجا میتونید بنویسید.
تو ترنم وجودی
تو حضور عاشقانه
تو دميدن يه نوری
تو هجوم ظالمانه
از تو گفتن آرزومه
توی خلوت شبانه
تو اميدی واسه بودن
واسه يک نگاه تو
شب و روز
دستمو رو به آسمون می گيرم
….
جای دستت خالی
دست من بی یار است
که به راه است نگاهش هر دم
جای دستت خالی
…
موفق باشی
می خوابم
می دانم
که از هر روزنه خوابم باز
وحشت کابوسی می روید
…سلام …حس آشنایی ست !کابوس ..تکرار ..وحشت
بچه که بودم حسرت بزرگ شدن را داشتم ، حالا که بزرگ شدم آرزوی بچگی خیالم را آسوده نمی گذارد بیچاره پیری که هیچ کس هوایش را ندارد و چون کودک ناخواسته پای در زندگیمان می گذارد … از همه لطفی که در اون کامنت در بلاگم گذاشتی متشکرم
ما ادمها همیشه پست پنجره ایستادیم و اونور پنجره دنبال خوشبختی میگردیم
که اگه حتی اون جا هم بریم بازهم همینیم حتی اگه کره ماهم که بریم همینیم
شعر پر محتوی حداقل برای من بود کپی کردمش تا دوباره بخونمش
از حضور شما خوشحال میشم
دوست عزیز یک بار دیگر با حضور پر از مهر و صفا و صمیمیتتان رونق دوباره ای به کوچ بخشیدید …باز هم کوچ بی صبرانه منتظر شماست تا با شما از درد و عشق بگوید
…………………………………………………………………..
میذانم که از هر روزنه خوابم باز وحشت کابوسی می روید
خیلی زیبا بود
baz salam ba ham b ejaze linketo zadam
سلامممم
آپدیت شد
منتظرممم …. حتما بیا …
سلام
زیبا بود
بارانی و پایدار باشی
سلام … به روزم
سلام . پاییز جان مرسی از توضیحت در مورد وبلاگ گروهی تون . راستش این روزا اینقدر فرصتم کمه که وبلاگ خودمو هم به زور می رسم آپ کنم … نمی دونم می تونم همکاری کنم یا نه . فقط می دونم اگه هم بخوام خیلی دیر به دیر می تونم پست کنم .
سلام
شعر زیبایی را انتخاب کردی موفق باشی
خیلی شعر زیبایی بود … دوست خوبم چرا آپدیت هات رو بهم خبر نمیدی؟؟؟
به من هم سر بزن.. آپم.. از ماه رمضون اینجا گفتم تا افطار مدرسمون و شب شعر …. حتما بیا
پای امروزم را
کفش دیروز یدک می کشد.
از این قسمت خیلی خوشم اومد. 🙂
پاییز و اومد و مهرش هم تموم شد ولی این پاییز ما همچنان حال و هوای خزون داره! چرا؟! بعضی موقع ها یه پست شاد هم بد نیست ها! واقعا! می گم!!
دلم مي خواهد خواب هايم بوي كيوي هاي شمال را بدهد / دلم مي خواهد همان واژه ي نارس كه تو را مادر صدا مي كند / از خواب من كيوي بچيند / وتو سبز را كيوي بنامي / اما امان نمي دهد اين كابوس برهنه ي كبود / دلم مي خواهد با هم به دريا برويم / تمام درياهاي دنيا به اندازه ي همان پيراهن آبي كه براي سفر كنار گذاشته ام /چشم انتظارند / باور كن هيچ اتفاقي نيفتاده / فقط بگو پاييز زرد نشود / كيوي ها هنوز كوچك اند ////////// زیباست ..موفق باشی
سلام دوست من وبلاگت خیلی به دلم نشست.
اگه مایل باشی با هم تبادل لینک داشته باشیم .
من شما رو لینک کردم. به من هم سر بزن.
موفق باشی
سلام پاییز عزیز
آفرين زيبا بود.
سلام – جالبه – يك سر به من بزن
قشنگ بود راستی اینقدر به پائیز علاقه داری حالا شروع شده ما رو که داره اینجا آب می بره اونجا رو نمی دونم
نه پاییز نمی خواهم باشم…..بهار می خواهم
سلام عزیز انشالله حالتون خوب باشه.شهادت مولاعلی به شما و خانواده محترمه تسلیت میگم امید به ان که همگی از رهروان حقیقی ان حضرت باشیم.خوشحال میشم که قدم رنجه کنید و به اپدیت جدید سایت سرزمین دورتشریف بیارید.پاینده باشید.التماس دعا.
زندگي جاده ي تاريكي است.
نور را پيدا كن.
نور را پيدا كن.
آنگاه كه در تاريكي تنها ميروي.
به مقصدي نا معلوم.
زندگي جاريست.
زندگي اميد است.
پي نوري .. اميدي … شايد / وبايد اميدوار بود به اين روزنه ها / بسيار زيبا بود خيلي دلم ميخواد شما هم مهمان من باشيد. منتظر حضور سبزتان هستم
سلام خوبی؟
نمیتونم
اما بر میگردم اونوقت میمونم تا وقتی که با هم بریم
یادم رفت بگم
شاد باشی….
چه قدر دردناك است
فهم پذيرش سكوت
سكوت متجلي كننده ي حقايق
حقايق يكي نشدن ها
حقايق هجرها و گدازها
و
چه قدر تنهاست رها شدن ها
تنها گذاشته شدن ها
و
پس زده شدن ها
و
چه قدر تنهاتر
مواجه با دورويي ها
اي دل خاموش گير!
و در خويش بگداز!
كه ترا جايي در اين ميانه نيست
دست از تقلاي يافت حقايق بركش!
كه حقايق همه لكه دار شده اند
ترا در سرزمين رياهاي واضح
و حقايق كاذب جايي نيست
تو رضای خودمونی؟ جواب سوالمو حتما بده
سلام یه هنرمند مال همه اس . من اون رضا نیستم