آنها حواس خود را جمع کردند و راه خود را پيش گرفتند. ما ديگر نمیتوانيم آنها را بزنيم. آنها ديگر برای ما غذا نمیپزند و حتی نمیخواهند شبی در خانه با ما بمانند. به جای اينکه از گناهان ما به خشم آيند، سرگرم گناهان خويشاند. آنها نفوس و آراء را درست در زمانی به دست آوردند كه مردان يكی را گم كرده و ديگری را فراموش كرده بودند. اكنون آنها سيگار میكشند، مشروب میخورند، دشنام میدهند و فكر میكنند…
کتاب: لذات فلسفه
نویسنده: ویل دورانت
اوللل خیلی جالب بود… میدونی همیشه از خوندن نوشته هات لذت میبرم…
جالب بود. موافقم باهاش 🙂
سلام
جالبه ، نيم ساعت پيش تو تاكسي نشسته بودم ، راننده داشت از زناي امروزي حرف ميزد، مخمو خورد !!!
وبلاگ خيلي قشنگي داري وخيلي هم پر محتوا
موفق باشي
بابا تو رُ به خدا نگوو عــــاشق
شــــــــــــــــــــده هــــــــا
من فقط … هســـتـــم
موفق باشي!!!
link dadi begoohaaaaaaaaa
سلام
از تبادل لینک ممنون. من تبادل لینک کردم و لینک شما رو گذاشتم.
از مطلب های خوبت هم ممنون.
خدانگهدار
دوست عزيز من آپ هستم اگه دوست داشتی يه سری به کلبه ی حقير من بزن.
فعلا بای
سلام پاییز
مدتی بود از دنیا دور بودم
و گویی ویل دورانت درست اندیشده و اکنون اینچنین است نمی دانم چرا آدم ها جای خودشان نیستند….
چرا؟
صدا مي ياد
صداي پا مي ياد
نرم و آهسته مي ياد
با احساس و آروم مي ياد
از پشت پنجره اتاق صداي يه ضربه مي ياد
يه صداي آشنا و خوش صدا به گوش مي ياد
سلام
وبلاگ زیبایی دارین و مطالب زیباترتر
موفق باشین وخوش……….
سلام
از اینکه زنها دارن برای رسیدن به حقوق انسانی خودشون تلاش میکنن خیلی خوشحالم و امیدوارم هر چه زودتر به این حقوق برسند.
اما در جایی نوشته بودی:
(اكنون آنها سيگار می كشند، مشروب می خورند، دشنام می دهند
و فكر می كنند…)
یادمون نره که زندگی شخصی هر انسانی متعلق به خودش هست.
نوشته قشنگی بود … من هم مطلبی از ویل دورانت دارم که
به زودی برات خواهم نوشت.
موفق باشی
خدانگهدار
سلام:
(ازدواج که سابقا هر کسی ناگزير از آن بود و در دوره جوانی به زندگی و رفتار انسان
ثبات و استقامت ميبخشيد از رواج افتاده است و مردان خيال ميکنند که ميتوانند
ازدواج ناکرده از منافع آن بهره مند شوند و از زيانهای آن در امان باشند.)
ویل دورانت – کتاب “لذات فلسفه”
سلام . شعرها و مطالبتون خیلی زیبا هستند . مرسی.