دفترچه خاطراتم را باز میکنم
نمیدانم چه باید بنویسم
برای چه باید بنویسم
از تو مینویسم
از تویی که لحظه به لحظه در کنارم بودی
در شادیهایم
در غمهایم
دیگر نیستی؟
چرا
در خوابهایم
در رویاهایم
کنار ساحل نشستهام
روی صندلی
در کنار تو
چشمانم را میبندم
باز میکنم
دیگر نیستی
در امواج اقیانوس غرق میشوم
از دوردست نظارهگر من هستی
به زیر آبها فرو میروم
بلند میشوی و میروی
اقیانوس آرام میشود
و من برای همیشه از ذهن تو پاک میشوم…
– ناشناس
موفق باشید
آخییییییییییی :((
سلام .. زیبا بود .. / به روزم با یک طرح/
تصويرم قايقي شكسته است
بر موجهاي آيينه چشمت
نام تو رازي است
اي كاش بتوانم با دستهاي عاشقم
نام تو را بر
پيشاني آسمان بنويسم
چه فتنه بود كه
حسن تو در جهان انداخت
كه يكدم
از تو نظر بر نميتوان انداخت
به تو عزیزم با مهر……
سلام
زندگی همینه پر از فراز و نشیب
امیدوارم کسی باشه که در این شرایط سخت کنارتون باشه
همشه شاد باشید