نگاه می کـُندم آدم ِ کلافه شده منم! خدای قشنگی که بدقیافه شده خدای سنگ دلی که غم ِ زیادش داد به فوووت مختصری! سال ها به بادش داد بخوان به نام خدایی که ریده در خـَلَـَق و … دلش خوش است به انسان ِ پوک ِ مِن عَلَق و… بخوان به نام من ِ قرن ها وفات شده بدون پنجره، بیزار، از حیات شده که هر چه بوده به بازی گرفته و یک شب بدون مهره ی تازه به صفحه! مات شده بخوان به نام خدایی که دووور و نزدیکم که بودنم به تو حالا بی ارتباط شده بخوان هنوز بخوان! ناامیدی ام نسبی ست صدات می کنم اما… [کسی حواسش نیست پاسخ
با قلم میگویم: – ای همزاد، ای همراه، ای هم سرنوشت هر دومان حیران بازیهای دورانهای زشت. شعرهایم را نوشتی دستخوش؛ اشكهایم را كجا خواهی نوشت؟(دکترعلی شریعتی) پاسخ
نگاه می کـُندم آدم ِ کلافه شده
منم! خدای قشنگی که بدقیافه شده
خدای سنگ دلی که غم ِ زیادش داد
به فوووت مختصری! سال ها به بادش داد
بخوان به نام خدایی که ریده در خـَلَـَق و …
دلش خوش است به انسان ِ پوک ِ مِن عَلَق و…
بخوان به نام من ِ قرن ها وفات شده
بدون پنجره، بیزار، از حیات شده
که هر چه بوده به بازی گرفته و یک شب
بدون مهره ی تازه به صفحه! مات شده
بخوان به نام خدایی که دووور و نزدیکم
که بودنم به تو حالا بی ارتباط شده
بخوان هنوز بخوان! ناامیدی ام نسبی ست
صدات می کنم اما…
[کسی حواسش نیست
با قلم میگویم:
– ای همزاد، ای همراه،
ای هم سرنوشت
هر دومان حیران بازیهای دورانهای زشت.
شعرهایم را نوشتی
دستخوش؛
اشكهایم را كجا خواهی نوشت؟(دکترعلی شریعتی)
چه خوش باشد…
آه…