مالکیت
گذر زمان
رفاه فرو پاشیده
خاکستر عظمت در انتهای زمین
شاهزادگان و امیرانی که به بردگی رفتند.
زنانی که همسرانشان را گردن زدند
و در کنار خونشان
به بستر فاتحان رفتند!
قبایل منقرض!
سرزمینهای ویران!
کشتزارها
و قصرهایی
که چون جامه
هر زمان بر تنی!
هیاهوی کاخهای شادمان
که در حریق فتح، خاموش شدند!
کارخانههایی که مامن کفتارها شد.
امضاهای باطل شده!
سندهای املاکی که غذای حشرات شد!
چه کسی دیده است
نوادگان سلاطین را
با سندهای ملکی نیاکان شان؟!
“مالکیت”
جهان را کشت!
جنگل، دریا و آسمان “من”!
آدمهای “من”!
کشتزارها و املاک “من”!
کارخانهی “من”!
امپراتوری مقدس “من”!
با جنگهای مهیب و خونبارش!
– عبدالحمید دادوند
از خوندن شعرهای منتخبت همیشه لذت می برم
منتظرتانmrzahrai.persianblog.ir
عجیب ب دلم نشست
سلام/با آینه بروزم/
امان ..
مرسی
به روزم