کاش اینجا بودی
خب، پس فکر میکنی که میتوانی تشخیص بدهی
بهشت را از دوزخ
آسمان آبی را از درد
میتوانی تشخیص دهی کشتزارهای سبز را از خط آهنی سرد؟
لبخند را از نقاب؟
راستی فکر میکنی میتوانی تشخیص دهی؟!
و آیا تو را وادار نکردند
که قهرمانانت را با ارواح معامله کنی؟
خاکستر داغ را با درختان؟
هوای گرم را با نسیم خنک؟
آسایش سرد را با تغییر؟
آیا نقش سیاهی لشکر را در جنگ با نقش مهم در یک قفس معاوضه کردی؟
کاشکی اینجا بودی، چقدر دلم میخواهد اینجا بودی
ما دو روح گمگشتهایم که سالهای سال است در تنگ ماهی شنا میکنیم
بر همان زمین قدیم و آشنا راه میرویم، چه یافتهایم؟
همان ترسهای قدیم را
کاش که اینجا بودی…
– Pink Floyd
نوشته زیبایی بود.
ولي خودت هم خوب ميدوني که کسي نيست… خيلي وقت که کسي نيست..
سلام
خوبی دوست من؟
روز پدر را به پدرتون و همه پدرا تبریک میگم
سلام
من هم عاشق پاییزم
اینم وبلاگ منه
البته خیلی وقته به روز نرسیده
اما خوسحال میشم نظرتون رو بدونم
وبلاگتون خیلی قشنگه
موفق و در پناه حق باشید
سلام
——————
محو ديدار غرور آسمان بودم وبس
که به خاک افتدم
خاک آلود
و نوشتم با اشک
من در اين عالم رنگين
همين خاکم و بس
شعرش خوب و مثل همیشه راک با احساس
ترس…
کاشکی بودی
سلام همسایه ! یادی از دوستان قدیم نمیکنی ! مرا میشناسی ؟
سلام
آری تو می توانی تشخیص دهی روح را از جسم
زندگی را از مرگ
وصل را از هجر
کاش اینجا بودی
کاش
شاد باشید