در سنگر یا بیمارستان، خداناباور نخواهید یافت!
451
روزی که اولین سیگار را کشیدم
روزی بود مثل امروز
باران میبارید
بر کوچهها، خیابانها و پشت بامها…
450
آنچه روزگار میستاند، نگهداریاش محال است؛ اما شکیبایی، لطماتِ سرنوشت را به بازی میگیرد. کسی که مالاش را دزدیدهاند و لبخند میزند، خود، چیزی از کفِ دزد میرباید؛ و آنکس که بیهوده افسوس میخورد، از مایهی خود میدزدد.
کتاب: اتللو
نویسنده: ویلیام شکسپیر
449
پدر،
ای کاش…
تزویر، ریا، دزدی، حقهبازی و…
را یادم میدادی!
اما تو خود نیز، هیچکدام از اینها را بلد نبودی!
448
اگر کسی نان شما را بِبُرد، آزادی شما را نیز گرفته است. اما اگر آزادی شما را بگیرد، یقین داشته باشید که نانتان نیز در خطر است، زیرا از آن پس نانتان وابسته به هوس و دلخواه ارباب خواهد بود، نه به تلاش خودتان.
خطابهی نان و آزادی
آلبر کامو
ترجمه: عزتاله فولادوند
447
مگر چه میخواهم از وطن؟
جز لقمهای نان و خیالی آسوده
چه میخواهم؟
جز تکهای آفتاب و بارانی که آهسته ببارد
جز پنجرهای که رو به عشق و آزادی گشوده شود
مگر چه خواستم از وطن که از من دریغش کردند؟
آه ای میهن مغموم
وطن از پا افتاده
بدرود
بدرود!
– شیرکو بیکس
446
بدترین بلایی که میتواند گریبان یک ملت را بگیرد، این است که فاسدترین قشر و اراذل و اوباشِ جامعه، به قدرت برسند.
– آرتور شوپنهاور
445
بعضی روزها به بیدار شدن نمیارزد!
444
جمعیت کنونی جهان، بیشتر از همیشهست؛
جمعیت کنونی جهان، بیشتر از همیشه تنهاست…
443
– توافق با غرب؟
– بلی.
– پس تکلیف مبارزه با استکبار؟!
– شاید وقتی دیگر…