مگر چه میخواهم از وطن؟
جز لقمهای نان و خیالی آسوده
چه میخواهم؟
جز تکهای آفتاب و بارانی که آهسته ببارد
جز پنجرهای که رو به عشق و آزادی گشوده شود
مگر چه خواستم از وطن که از من دریغش کردند؟
آه ای میهن مغموم
وطن از پا افتاده
بدرود
بدرود!
– شیرکو بیکس